می زده به قلم ستاره لطفی
پارت نهم
زمان ارسال : ۳۶۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
تکتک اجزای بدنش فریاد ناسازگاری سر میدادند و تمنا میکردند که از آن زیر زمین عبور نکند، اما آن تهمَههای دلش، چیزی به نام نگرانی غلیان میکرد. برای هزارمینبار ناخنهای بلندش را در کف دستش فرو کرد و به آرامی به همان سمت قدم برداشت؛ اما ثانیهای ن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ندا
۳۰ ساله 00عالی ولی بعدی هفته پارت کوتاه خیلی بده اد معصبی میشه لطفایاپارت بیشتر یایادرهفته چندبارمرسی